پزشکی بازساختی؛ رویای دیرینهی انسان برای تولد دوباره!!
انسان؛ موجودی که در روند تکامل پستانداران؛ بیشترین سهم را از آنِ خود کرده است، یک ترس همیشگی را با خود یدک میکشد که تا چند سال اخیر، گریزی از آن نبوده است. ترس از بیماریهای ناگهانی و نقص عضو، ترس از نیستی و فناپذیری و ترس از مرگ زودهنگام. بدون شک، هرکدام از ما بارها و بارها این گفتگوهای درونی را با خود داشتهایم که«اگر قلبم ناگهان از کار ایستد و نیاز به پیوند قلب داشته باشم چه؟»؛ «اگر یکی از کلیههایم دیگر کار نکند تکلیف چیست؟»؛ «اگر دچار بیماری لاعلاج شوم، آیا علم چارهای برایش اندیشیده است؟» و خوشبختانه باید بگویم که بله؛ باز هم علم برای نجاتمان آمده است.
طی چند سال اخیر، مبحثی با عنوان «پزشکی بازساختی» مطرح شده که میتواند بسیار امیدبخش باشد. آنچه در این مقاله از لامل میخوانید؛ گوشهای از دریای بیکران این علم نوپای رو به رشد فراینده به شمار میرود.
وقتی که اولین بار در سال ۱۹۹۰، مبحث پیوند پوست با استفاده از سلولهای بنیادی مطرح شد، پای شاخهای از علم پزشکی با عنوان «پزشکی بازساختی» به میان آمد. این واژه، دامنهی گستردهای از علوم مختلف از جمله ژندرمانی (اصلاح ژنهای زمینهساز و مستعد انواع بیماریها) و مهندسی بافت (بازسازی و جایگزینی بافتهای حیاتی آسیبدیده) را در بر میگیرد و میتواند بسترساز کاهش درمانهای تهاجمی، کاهش پیوند عضو از سایر موجودات و یا اصلاح ژنهای معیوبی باشد که هیچکدام از ما، نقشی در شکلگیری و توالیِ آنها نداشتهایم.
مارکتینگ و پزشکی بازساختی؛ بازار چطور افزایش سرعت رشد این علم را تحریک میکند؟
درمان از طریق پزشکی بازساختی، یکی از انقلابیترین اتفاقات در مداخلات بالینی به شمار میرود؛ چراکه باعث میشود انسانها (و یا حتی طی سالهای پیش رو، حیوانات) برای ترمیم اعضای ناکارآمد بدن خود، به اهدا کنندهی عضو، نیاز نداشته باشند و این کار را فقط از طریق سلولهای بنیادی، پرینترهای سه بعدی و داربستهایی در ابعاد و اشکال مختلف انجام دهند!
خیلی شگفتانگیز است؛ نه؟ در واقع، دانشمندان سلولهای بنیادی را در آزمایشگاه کشت میدهند، این سلولها تحت تاثیر سایر عوامل؛ به سلولهای دیگری مانند عضلهی قلب تبدیل میشوند و بشر به آرزوی دیرینهی خود که توانایی بازسازی کامل یک ارگان، بدون استفاده از ارگانهای فرد دیگر بود، میرسد. البته مهندسی بافت هنوز صد در صد تجاریسازی نشده و با چالشهای عمدهای از جمله فقدان عروق و سیگنالدهی بافتی (برای تقلید از عملکرد ارگانهای اصلی) مواجه است. اما به موازات رشد نیاز بازار و افراد زیادی که در سراسر جهان؛ چشمانتظار پیوند عضو هستند؛ این علم نوظهور، محصولات متعددی را در مراحل مختلف آزمایشات بالینی قرار داده است تا روند توسعه را طی کنند و تجاریسازی شوند.
در حال حاضر، کشت دادن بافتهایی که بیش از ۱۰۰ تا ۲۰۰ میکرومتر قطر دارند، بدون تامین رگهای خونی برای دریافت مواد مغذی و اکسیژن امکانپذیر نیست.
ژندرمانی یا پیشگوییِ علمی؛ کدام بیماریها ممکن است برایمان اتفاق بیفتد؟
در حال حاضر، در آمریکا، بیماران دیستروفی عضلانی دوشن میتوانند با صرف هزینهی دو میلیون دلار، تحت ژندرمانی قرار بگیرند و برای همیشه از سر این بیماری خلاص شوند!
اما ژندرمانی دقیقا چیست؟
بعد از ارائهی نظریهی نسبیت انیشتین، خیلی از قوانین فیزیک بازنگری و از نو نوشته شد. این جریان به حدی تاثیرگذار بود که میتوان علم فیزیک را به قبل و بعد از ظهور این نظریه تقسیمبندی کرد. علم پزشکی بازساختی (پزشکی شخصمحور یا پزشکی دقیق) نیز درست مانند قوانین نسبیت انیشتین به قدری شگفتانگیز است که دانش و یافتههای پزشکی را به قبل و بعد از خود تقسیم میکند! تا قبل از ظهور علم نوین پزشکی، هرکدام از ما هنگام مواجهه با بیماری، علایم خود را به پزشک میگفتیم و با یک نسخهی واحد، یک پروتکل درمانی مشخص را دریافت میکردیم. اما دقیقا مسئله همینجاست! هرکدام از ما ژنتیک و متابولیسمهای سلولی یکتایی داریم که باعث میشود جوابهای متفاوتی در مقابل انواع باکتریها و ویروسها داشته باشیم.
علاوه بر ژنتیک، هرکدام از ما میکروبیومهای یکتایی داریم؛ طبق آخرین تحقیقات، ۴۳ درصد از وزن بدن ما را میکروبهای همزیست تشکیل دادهاند و حتی در خون ما که ایزولهترین قسمت بدنمان است، میکروبیومهایی زندگی میکنند که همهی فرآیندهای سلولی حتی خلق و خوی ما را تحت تاثیر قرار میدهند. در چنین شرایطی، دانشمندان به این فکر کردند که چطور ممکن است مثلا در مواجهه با سرطان، یک نسخهی درمانیِ واحد بتواند همهی بیماران را به یک اندازه و در یک جهت درمان کند. در واقع به جای یک نگرش کلی نسبت به هر بیماری؛ لازم است پروتکلهای درمانی یکتا برای افراد ارائه شود. این خیلی جالب است و میتواند انقلابی در علم پزشکی باشد. چنین روشی پرسونال مدیسین یا پزشکی شخصیسازی شده نام دارد.
سال ۲۰۰۲؛ توالی ژنهای افراد در یک پروژهی بینالمللی آنالیز شد و محققان پی بردند هر ژن، چه صفتی را کد میکند. به تعبیری کُدهای بزرگ آفرینش لو رفت. به موازات آن، محققان علوم زیستی برای اینکه بتوانند فرآیند پزشکی شخصیسازی شده را پیاده کنند، به یک سری ابزار نیاز داشتند و خوشبختانه سال ۲۰۱۹، ابزاری برای ویرایش ژنها۱ ارائه شد. چنین اقداماتی دروازهی بزرگ ورود به جهان شگفتانگیز پزشکی بازساختی در حوزه اصلاح ژنتیک است؛ چراکه بسیاری از بیماریها و نواقص در ارگانهای حیاتی با اصلاح ژنتیکی درمانپذیر میشوند.
به عنوان مثال؛ محققان با بررسی ژنوم یک نفر، متوجه میشوند که وی مستعد بروز نوعی از سرطان است. از این رو به فرد پیشنهاد میدهند که ژن معیوب خود را اصلاح کند و قبل از اینکه کار به ابتلا و دریافت درمانهای تهاجمی برسد، مشکل را ریشهای حل کند. محققان معتقدند که تا بیست سالِ آتی، اسمارتواچها آنالیزهای بیست و چهار ساعته از ما خواهند داشت. در همین راستا، آنالیز ژنی و پیشگوییهایی در رابطه با حیات تک به تک ما، به صورت آنلاین برای پزشکان ارسال میشود و هرکس میتواند داروی اختصاصی مربوط به خود را دریافت کند و از درمانهای شخصیسازی شده بهرهمند شود.
در چنین شرایطی، هرکدام از ما حتی برای یک سرماخوردگی ناچیز، به جای اینکه به داروخانه برویم و شربت سینه بگیریم، داروی مختص به خودمان را دریافت میکنیم؛ چراکه توالییابی ژنتیک هرکس منحصر به فرد است و هر کدام از ما، دلایل منحصر به فرد خودمان را برای سرماخوردگی داریم.
آیا تحقق یافتن پزشکی بازساختی با این هزینههای هنگفت؛ اخلاقی است؟
«رعایت موازین اخلاقی» مهمترین عامل بازدارندهی پیشرفت چشمگیر در حوزهی کشت سلولهای بنیادی در اوایل قرن ۲۱ به شمار میرفت؛ چراکه دانشمندان تنها راه دستیابی به سلولهای بنیادی را قربانی کردن یک جنین در مراحل اولیهی تولید (۵ تا ۷ روز پس از لقاح) میدانستند! بله درست شنیدید! چنین شرایطی به دلیل مسائل اخلاقی و نگرانیهای مربوط به حقوق جنین، با انتقادات زیادی همراه شد. اما دانشمندان این حوزه با تکیه بر یافتههای علم ژنتیک و شناخت سلولهای بنیادیِ مزانشیمی، منابع جدیدی را برای تولید سلولهای بنیادی پیدا کردند. مثلا امروزه زیستشناسان علاوه بر استفاده از سلولهای مغز استخوان و خون بند ناف، به دانش تولید سلولهای بنیادی پر توان دست پیدا کردهاند که از سلولهای بالغ، از جمله سلولهای پوستی استخراج میشود. این روش به محققان این امکان را میدهد که بدون نیاز به قربانی کردن جنین، سلولهایی مشابه با سلولهای بنیادی جنین تولید کنند.
چالش بعدی، اطمینان از درصد اثربخشیِ درمانهای مبتنی بر پزشکی بازساختی است. در حال حاضر، دستیابی به این نوع از درمان بسیار هزینهبر است و همین موضوع موجب میشود که دسترسی همگانی مورد بیعدالتی قرار بگیرد؛ در چنین شرایطی، اینکه متقاضیانِ دریافت درمان، به صورت بالقوه در معرض امید کاذب و شگردهای پر زرق و برق بازاریابی قرار بگیرند زیاد است و تنها راه چاره، تدوین مقررات لازم و کافی برای نظارت بر این حوزه است.
در واقع شرکتهای فعال در این زمینه، باید ملزم به در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی باشند و گزارشات شفافی از نتایج آزمایشات بالینی در اختیار بیمار قرار دهند.
شرایط پزشکی بازساختی و دسترسی به علوم روز در ایران چگونه است؟
شرکتهای Astrazeneca ، Hoffmann Laroche و Merck برخی از شرکتهای مهم رقابتکننده در مارکتینگ پزشکی بازساختی در سطح جهانی هستند که مرزهای علم را در این حوزه جا به جا میکنند. در ایران نیز طی سالهای اخیر، شاهد پیشرفتهای قابل توجهی بودهایم که از جملهی آنها میتوان به رشد تحقیقات و توسعه، تاسیس مراکز تخصصی، همکاریهای بینالمللی و توسعه محصولات درمانی اشاره کرد. یکی از موسسات فعال در این زمینه، موسسه رویان است که طی سالهای ابتداییِ تاسیس خود، روی درمان ناباروری متمرکز بود اما به مرور به حوزهی مطالعات سلولهای بنیادی ورود کرد. این مرکز تا به امروز چندین محصول تجاری را به بازار معرفی کرده و چندین داروی دیگر نیز در دست توسعه دارد.
گرچه که طبق تجربه، همیشه چالشها بیشتر از فرصتهای پیش رو بودهاند و مواردی از جمله محدودیتهای مالی و زیرساختی، سرعت رشد را کند کرده است؛ اما ایران در مسیر توسعهی علوم پزشکی بازساختی قرار دارد و از پتانسیل منابع انسانی و علمی قابل قبولی برخوردار است.
- امانوئل شارپنتیه و جنیفر دودنا/ توسعهی فناوری ویرایش ژن کریسپر ↩︎
منابع:
ERYTHROGEN.COM
GENIRANLAB.IR
BIOCAN.IR
BIOLOGYEVENTS.IR