آکرومگالی، بیماری غده هیپوفیز است.غده هیپوفیز، غده ای کوچک اما بسیار مهم است که در قاعده مغز و پشت پل بینی قرار گرفته است.عملکرد آن را تحت تأثیر قرار می دهد. البته همیشه این تومورها نسبت به سرطانها کم خطرتر هستند و در هیچ جای دیگر رشدنمی کنند.
آکرومگالی زمانی ایجاد می شود که وجود یک تومور در غده هیپوفیز سبب تولید بیش از حد هورمون رشد شود. آکرومگالی بیماری نادری است که سالانه از هریک میلیون نفر، فقط ٤ نفر به آن مبتلا می شوند و معمولاً در بزرگسالان ٥٠ ۳۰ ساله دیده می شود. اما در سنین دیگر هم ممکن است مشاهده شود.اگر آکرومگالی در سنین رشد (و قبل از توقف آن) بروز کند سبب ژیگانتیسم یا غول آسایی می شود زیرا افزایش هورمون رشد در بدن سبب رشد غیرمعمول استخوانهای پاها و بازوها می شود.
●علایم و نشانه های آکرومگالی
علایم و نشانه های بیماری آکرومگالی در افراد بسیار متفاوت و متنوع است. اما این اطمینان وجود دارد که با درمان بیشتر این علایم برطرف شوند.برخی از نشانه های اولیه احساس خستگی و خواب آلودگی است. افزایش سطح هورمون رشد سبب بزرگی دستها و پاها می شود. علاوه بر آن این بیماری بر وضعیت چهره نیز تأثیر می گذارد و گاه باعث برجستگی غیرمعمول چانه و فک می شود، تعریق زیاد به خصوص در زنان و یا پوست چرب از جمله مشکلات این افراد است. همچنین این بیماران از احساس فشار و درد در دستهایشان رنج می برند و در حدود ٣/١ آنها مبتلا به دیابت هستند. بزرگ شدن غده هیپوفیز ممکن است باعث سردرد شود. تحت فشار قرار گرفتن اعصابی که از بالای غده هیپوفیز عبور می کنند سبب ایجاد مشکلاتی در میدان بینایی می گردد.وجود این تومور سبب کم کاری هیپوفیز می شود و از آنجایی که این غده اعمال تخمدانها، بیضه، تیروئید و غده آدرنال را در کنترل دارد، کم کاری آن علائمی چون ناتوانی جنسی، ناباروری و دوره های قاعدگی نامنظم را ایجاد می کند. البته غده تیروئید و آدرنال کمتر تحت تأثیر کم کاری غده هیپوفیز قرار می گیرند.با توجه به شناخت این علائم توسط بیمار و خانواده او می توان از پیشرفت و گسترش آنها جلوگیری نمود.
●روش تشخیص آکرومگالی
پزشک انجام آزمایش قند خون را به شما توصیه می کند. میزان قند و هورمون رشد خون شما اندازه گیری
می شود، در صورتی که مبتلا به آکرومگالی باشید میزان هورمون رشد بالاتر از مقدار طبیعی نشان داده می شود.اگر چنین باشد سایر هورمونها مورد بررسی قرار می گیرند و در صورت کمبود، مقدار آنها، با دارو جایگزین می شود. علاوه بر آن با انجام یک اسکن (mri یا ct اسکن) اندازه غده هیپوفیز معین می شود. ممکن است جهت واضح تر شدن تصاویر، از تزریق دارویی قبل از انجام اسکن استفاده شود.
●آکرومگالی چگونه درمان می شود
آکرومگالی ممکن است با عمل جراحی بر روی هیپوفیز، درمان با اشعه x، دارودرمانی و یا ترکیبی از همه این موارد درمان شود. امروزه برای بیشتر بیماران (البته بسته به شرایط آنها) نخستین درمان، جراحی است. هدف تمام روشهای درمانی کاهش تولید هورمون رشد و رساندن آن به حد طبیعی است که سبب از بین رفتن علائم بیماری و بهبود وضعیت عمومی بیمار می گردد.
یک مطلب خیلی جالب درباره شریک

« ماوریک تیلت » که در سال 1903 به دنیا آمد و در سال 1954 از دنیا رفت، کسی بود که «شرک» با الهام از قیافه او خلق شد! ماوریک یک کشتی گیر حرفه ای بود آن هم در نخستین سالهایی که این ورزش به عنوان یک سرگرمی شناخته شده بود
ماوریک متولد فرانسه و بسیار باهوش بود به طوری که قادر بود به چهارده زبان زنده دنیا صحبت کند. وی به شعر و تجارت هم علاقه بسیاری داشت و بخش زیادی از اوقات فراغتش را به مطالعه می پرداخت
ماوریک تیلت در دهه سوم زندگیش گرفتار بیماری نادر آکرومگالی شد؛ نوعی بیماری که باعث رشد ناهنجار استخوانهای ماوریک شد و طی مدتی کوتاه، کل اندامش را در برگرفت. این بیماری برای ماوریک رنج و عذاب زیادی به همراه داشت ضمن اینکه سبب ساز این گردید که وی مورد بی مهری مردم قرار گرفته و مجبور شود محل زندگی خود را ترک کند.
حال به یک پدیده ی نادر در این زمینه توجه کنید
سیاه خان یا یک جن زده

در این زمان خانواده كودك عجیب به دلیل فقر شدید خانوادگی و غیر عادی بودن وضع طفل و مشكل بودن نگهداری و تغذیه او به ناچار از روستای لپوئی به شیراز تغییر مكان دادند.
آنها در شیراز چند سال در محلی در نزدیكی دروازه اصفهان به طرف فلكه ولیعصر كنونی در محلهای به نام درشكه خانه كه روزها و شبها محل توقف درشكه ها بود، زندگی میكردند. روزها در كنار خیابان و پیاده رو، كنار جوی آب و زیر سایه درختان و ساختمان ها او را روی تكه پارچه ای مینشاندند و مردم و رهگذران به صورت سیرك یا نمایش به دیدن هیكل و قیافه وحشتناك او میآمدند و گاه بعضی تماشاچیان به او كمك های مادی مختصری به صورت صدقه میكردند. بعضی از بچه ها به او سنگ میزدند و فریاد او بلند میشد ولی امكان و توان برخاستن و دفاع یا تلافی نداشت. گاه بچه های كوچك و زن ها از مشاهده چهره و هیكل عجیب و ترسناك او از وحشت جیغ زده و گریه میكردند.
شهرت این غول عجیب الخلقه و كریه به تدریج به شهرستان های دیگر فارس رسید و از نقاط دوردست به دیدن این به قول بعضی در آن زمان «انسان جن زده» میآمدند. خانواده وی برای درمان او از داروهای گیاهی مختلف، بخورها، ادعیه، جادو، اوراد رفع جن و شربت های طلسم شكن استفاده میكردند. به تدریج عده ای افراد زرنگ و فرصت طلب با موافقت خانواده وی به صورت اكیپ دور او را گرفته و ابتدا از هر تماشاچی پول میگرفتند و بعد اجازه نزدیك شدن و مشاهده این فرد غول مانند را میدادند و بدینوسیله ممر معاشی برای خانواده و دیگران بود.
در سال ۱۳۰۱ شمسی آقای دكتر قربان، بنیانگذار و اولین رئیس دانشكده پزشكی شیراز سیاه خان را میبیند و از آن پس مرتب به دیدن او میرود و علاوه بر كمكهای مالی مكرر برایش دارو و غذا میبرد. گاه با درشكه و با زحمت او را به دانشگاه پزشكی میآوردند و دكتر قربان به علت مشكلات پیاده و سوار كردن سیاه خان، خود در داخل درشكه او را معاینه و درمان های لازم را تجویز میكرد. به دستور دكتر قربان به علت مشكل بودن زندگی در كوچه و منزل وی را در بیمارستان سعدی شیراز متعلق به دانشكده پزشكی بستری میكنند. سیاه خان تا پایان زندگی اش در بیمارستان به سر میبرد. این هیولای خوفناك با قدی به طول ۲۵۹ سانتی متر و هیكلی با وزن ۲۵۰ كیلوگرم به زندگی پررنج خود ادامه داد.
دكتر قربان به علت نادر بودن این فرد در جهان و شرایط بسیار عجیب او خیلی به او علاقه مند شده بود و در آن زمان به پزشكان و دانشجویان میگفت «سیاه خان در عالم پزشكی گوهر شب چراغی است» وزن جمجمه او كه 5/۷ كیلوگرم بود، تحمل این سر بزرگ و ترسناك را روی گردن سیاه خان مشكل میكرد. به علت وزن فوق سنگین بدن و طول زیاد قد و ناهنجاری شدید مهره ها و گردن و كمر قادر به سرپا ایستادن نبود و برای این كار احتیاج به كمك حداقل ۴-۳ نفر قوی هیكل داشت.
همه مهره ها به همدیگر جوش خورده و یك ستون یك پارچه شده بودند لذا ستون مهره ها قادر به حركت و چرخش به اطراف و یا خم شدن به هیچ سویی نبود. رشد عضلانی و اندام نرم به نسبت اسكلت استخوانی عجیب الخلقه ضعیف تر بود، لذا كلاً به نسبت لاغر به نظر میرسید و اگر وزن اندام نرم او به تناسب قد او بود، مسلماً وزن كلی بدنش به مراتب زیادتر از ۲۵۰ كیلوگرم میبود.
چهره او با برجستگی های عجیب استخوانی و فیگور خارق العاده خود حتی برای افراد بزرگسال نیز ترسناك و دلهره آور بود.
پیشانی او با رشد شدید و ضخیم استخوانی به طرف جلو به صورت دیواره متراكم افقی پیش آمده و سپس رشد خود را با همان ضخامت به طرف پایین و جلو ادامه داده و یك دیواره سخت ستبر استخوانی جلو چشمهای او را از جلو و اطراف تا روی لب بالا پوشانده بود. طوری كه از طرف جلو قادر به دیدن فضا و منظره جلو خود نبود و فقط قادر به دیدن جلو انگشتان پای خود روی زمین بود.
میدان دید او به علت وجود این دیواره كلفت استخوانی در جلو و پایین و دو طرف پیشانی در دو طرف چپ و راست نیز از بین رفته و قادر به دیدن محیط اطراف و پهلوهای چپ و راست نبود. فك پایین به صورت تیغه كلفت استخوانی به طرف پایین و جلو پیشرفت كرده و چندین سانتی متر رو به جلو آمده است.
استخوان پشت سر او نیز به طرف عقب و اطراف رشد و پیشروی كرده و با جوش خوردن به مهره های بالای گردن دیواره سخت سایه بان مانند استخوانی به روی گردن و كمیدر اطراف روی شانه ها به وجود آورده بود. كتف ها و شانه ها مشابه دو تا باله پهن استخوانی ضخیم ماهی از چپ و راست و كمیهم به جلو پیشرفتگی پیدا كرده بود. كف پاها كاملاً صاف و به علت كف بسیار پهن و دراز پاها موقع راه رفتن تلپ تلپ كف پا به زمین كوفته میشد. حالات و اخلاق و روحیات او شبیه بچه ها بود. فردی عقب مانده و كم هوش بود. گاه حالات شدید امیال جنسی بدون كنترل و خجالت داشت. اشتهای او به غذا در حد ۴-۳ نفر انسان سالم پراشتها بود. قواره هیكل او خیلی عجیب و وحشتناك بود.
به علت عمل استخوان سازی شدید در ستون مهره ها كلیه مهره ها از بالا تا پایین به صورت یك چوب خشك و یك تكه استخوان سخت در آمده بود و به هیچ وجه امكان حركت ستون مهره ها به اطراف و چرخش یا خمیده شدن مهره به جهت های مختلف وجود نداشت این ستون یك پارچه مهره ها از بالا به طور كامل به گردن و جمجمه به طور فیكس جوش خورده بود و موجب شده بود گردن و سر و چهره هیچگونه حركت و تكان و خمیدگی و چرخش را به هیچ طرفی نداشته باشد و در واقع تمام بدن به جز دستها و پاها به صورت یك قطعه استخوانی یك پارچه جوش خورده درآید درست شبیه رباط آهنی. دیواره جمجمه از تمام اطراف رو به داخل محفظه جمجمه و نیز رو به فضای بیرون شدیداً رشد كرده و ضخیم شده بود و به علت این رشد جمجمه به طرف محفظه داخلی خود و كم شدن پیشرونده فضای داخلی جمجمه نتیجتاً مغز و محتویات داخل جمجمه از همه طرف تحت فشار شدید و دائمیدیواره فولادین قرار گرفته و موجب بروز مشكلاتی مثل عقب ماندگی، بیماری های روانی و عصبی، تحریكات شدید طغیان دار جنسی، بی حوصلگی، عصبانیت، گریه و اشتهای سیری ناپذیر به غذا شده بود. سیاه خان سالها از بیماری مقاربتی و جلدی و ریوی رنج میبرد.
در موارد عصبانیت مثل بچه های كوچك گریه میكرد، فریاد میكشید، ناسزا میگفت و گاه صدای گریه او نازك و بچه گانه میشد. حجم جمجمه وی ۱۴۷۰ سانتی متر مكعب بود. طول دست او ۱۱۷ سانتی متر و طول پای او ۱۲۵ سانتی متر بود. به علت حجیم و سنگین بودن جمجمه و گردن و سنگین بودن هیكل او و فشار دائم این وزن زیاد روی ستون فقرات ستون مهره ها در ناحیه سینه و پشت به طرف عقب و كمیبه سمت راست قوز برداشته بود. اگر این قوز وجود نداشت، قد كامل او بیش از ۲۵۹ سانتی متر فعلی میبود.
این غول عجیب الخلقه و هیولای روی زمین به علت ذات الریه و سپسیس فوت میكند. دكتر قربان نه تنها به این غول كه در دنیا مشابه نداشت در دوره حیاتش علاقه شدیدی داشت بلكه بعد از مرگ او نیز او را دوست داشت و تأكید میكرد اسكلت كامل استخوانی او را به صورت سالم و یكپارچه برای مشاهده، مطالعه و پژوهش پزشكان و دانشجویان درمحلی در اختیار آنان قرار دهد ولی جو فرهنگ مردم در آن زمان به ویژه جامعه روستایی و اعتقادات و باورهای آنان مانعی بزرگ برای دخالت و تغییرات و یا تصاحب جسد سیاه خان میشد. لذا دكتر قربان با ترفند مدبرانه و تحت عنوان تقبل مراسم دفن او و تعهد كلیه هزینه وتشریفات حمل و نقل و غسل و كفن او از طرف دانشكده پزشكی و حتی برای آرامش فامیل او تا حدی بزرگداشت و احترام مرحوم ، جسد او را برای چندسال در محلی مخفی و ناشناخته كه حتی خیلی از پرسنل در دانشكده و اطرافیان دكتر قربان و هیچیك از خانواده مرحوم سیاه خان اطلاع نداشتند، نگهداری كرده و بعد از عودت فامیل او به روستای خود و پس از اینكه آبها از آسیاب ریخته شد و تا حدودی خاطره او به فراموشی سپرده شد، و دیگر پیگیری و ادعایی وجود نداشت، بعداز چندسال جسد او را بیرون آورده و به بخش آناتومیدانشكده پزشكی (در محلی محفوظ و محرمانه) برد و طی عملیات پزشكی و بهداشتی و ضدعفونی كلیه نسوج نرم بیرون و اندرون بدن را حذف و پاك و خارج كرده و اسكلت استخوانی یك پارچه وسالم و كامل او را پس از پروسس های علمیآماده كرده و در یك اتاقك شیشه ای محفوظ و محكم و بدون دسترس لمس به آن در معرض مشاهده همگانی در سالن ورودی دانشكده پزشكی شیراز در بالای پله های ورودی قرار داد. هم اكنون هیولای غول آسای وحشتناك دراین محل در جلو چشم همه بازدیدكنندگان و پژوهشگران با احترام سرپا ایستاده است و همه افراد میتوانند با او ملاقات كنند و از عجایب خلقت خدا بازدید كنند. او دیگر درد و رنجی ندارد و راحت و محكم با چهره كریه و ترسناك خود با قامت راست ایستاده است.
